English    Türkçe    فارسی   

2
2185-2194

  • گفت صوفی آن من بگذشت لیک ** ای رفیقان پاس خود دارید نیک‏ 2185
  • Said the Súfí, “Mine is over, but O comrades, take good care of yourselves!
  • مر مرا اغیار دانستید هان ** نیستم اغیارتر زین قلتبان‏
  • Ye regarded me as an alien. Look out! I am not more alien than this scoundrel.
  • این چه من خوردم شما را خوردنی است ** وین چنین شربت جزای هر دنی است‏
  • That (cup) which I have drunk must be drunk by you, and such a draught as this is the due of every cad.”
  • این جهان کوه است و گفت‏وگوی تو ** از صدا هم باز آید سوی تو
  • This world is (like) the mountain, and (all) thy words come back to thee from the echo.
  • چون ز صوفی گشت فارغ باغبان ** یک بهانه کرد ز آن پس جنس آن‏
  • After the gardener had finished with the Súfí, he invented a pretext of the same kind as the former,
  • کای شریف من برو سوی وثاق ** که ز بهر چاشت پختم من رقاق‏ 2190
  • Saying, “O my Sharíf, go to the house, for I have baked (some) thin cakes of bread for breakfast.
  • بر در خانه بگو قیماز را ** تا بیارد آن رقاق و قاز را
  • At the house-door tell Qaymáz to fetch those cakes and the goose.”
  • چون به ره کردش بگفت ای تیز بین ** تو فقیهی ظاهر است این و یقین‏
  • Having sent him off, he said (to the other), “O keen-sighted one, thou art a jurist; this is manifest and sure.
  • او شریفی می‏کند دعوی سرد ** مادر او را که داند تا که کرد
  • (But) he (thy friend) a Sharíf! ’Tis an absurd claim he is making. Who knows who committed adultery with his mother?
  • بر زن و بر فعل زن دل می‏نهید ** عقل ناقص و آن گهانی اعتماد
  • Will ye set your hearts (rely) on woman and the deeds of woman? (Will ye acknowledge her to be of) weak mind, and then (put) trust (in her)?