English    Türkçe    فارسی   

2
2343-2352

  • لیک هر دیوانه را جان نشمری ** سر منه گوساله را چون سامری‏
  • But you must not account every madman a (rational) soul: do not, like Sámirí, lay down your head (in worship) to a calf.
  • چون ولیی آشکارا با تو گفت ** صد هزاران غیب و اسرار نهفت‏
  • When a manifest saint has declared unto you hundreds of thousands of unseen things and hidden mysteries,
  • مر ترا آن فهم و آن دانش نبود ** واندانستی تو سرگین را ز عود 2345
  • And you have not had the (proper) understanding and knowledge, (so that) you have not distinguished dung from aloes-wood—
  • از جنون خود را ولی چون پرده ساخت ** مر و را ای کور کی خواهی شناخت‏
  • How, when the saint has made for himself a veil of madness, will you recognise him, O blind one?
  • گر ترا باز است آن دیده‏ی یقین ** زیر هر سنگی یکی سرهنگ بین‏
  • If your eye of intuitive certainty is open, behold a (spiritual) captain under every stone.
  • پیش آن چشمی که باز و رهبر است ** هر گلیمی را کلیمی در بر است‏
  • To the eye that is open and (as) a guide, every dervish-cloak hath a Moses in its embrace.
  • مر ولی را هم ولی شهره کند ** هر که را او خواست با بهره کند
  • ’Tis only the saint (himself) that makes the saint known and makes fortunate whomsoever he will.
  • کس نداند از خرد او را شناخت ** چون که او مر خویش را دیوانه ساخت‏ 2350
  • No one can recognise him by means of wisdom when he has feigned to be mad.
  • چون بدزدد دزد بینایی ز کور ** هیچ یابد دزد را او در عبور
  • When a seeing thief steals from a blind man, can he at all detect (the identity of) the thief (who is) in the act of passing?
  • کور نشناسد که دزد او که بود ** گر چه خود بر وی زند دزد عنود
  • The blind man does not know who it was that robbed him, even though the wicked thief may knock against him.