English    Türkçe    فارسی   

1
1066-1075

  • عقل چون جبریل گوید احمدا ** گر یکی گامی نهم سوزد مرا
  • تو مرا بگذار زین پس پیش ران ** حد من این بود ای سلطان جان‌‌
  • هر که ماند از کاهلی بی‌‌شکر و صبر ** او همین داند که گیرد پای جبر
  • هر که جبر آورد خود رنجور کرد ** تا همان رنجوری‌‌اش در گور کرد
  • گفت پیغمبر که رنجوری به لاغ ** رنج آرد تا بمیرد چون چراغ‌‌ 1070
  • جبر چه بود بستن اشکسته را ** یا بپیوستن رگی بگسسته را
  • چون در این ره پای خود نشکسته‌‌ای ** بر که می‌‌خندی چه پا را بسته‌‌ای‌‌
  • و آن که پایش در ره کوشش شکست ** در رسید او را براق و بر نشست‌‌
  • حامل دین بود او محمول شد ** قابل فرمان بد او مقبول شد
  • تا کنون فرمان پذیرفتی ز شاه ** بعد از این فرمان رساند بر سپاه‌‌ 1075