English    Türkçe    فارسی   

1
1216-1225

  • گفت بر گو تا کدام است آن هنر ** گفت من آن گه که باشم اوج بر
  • بنگرم از اوج با چشم یقین ** من ببینم آب در قعر زمین‌‌
  • تا کجایست و چه عمق استش چه رنگ ** از چه می‌‌جوشد ز خاکی یا ز سنگ‌‌
  • ای سلیمان بهر لشکرگاه را ** در سفر می‌‌دار این آگاه را
  • پس سلیمان گفت ای نیکو رفیق ** در بیابانهای بی‌‌آب عمیق‌‌ 1220
  • طعنه‌‌ی زاغ در دعوی هدهد
  • زاغ چون بشنود آمد از حسد ** با سلیمان گفت کاو کژ گفت و بد
  • از ادب نبود به پیش شه مقال ** خاصه خود لاف دروغین و محال‌‌
  • گر مر او را این نظر بودی مدام ** چون ندیدی زیر مشتی خاک دام‌‌
  • چون گرفتار آمدی در دام او ** چون قفس اندر شدی ناکام او
  • پس سلیمان گفت ای هدهد رواست ** کز تو در اول قدح این درد خاست‌‌ 1225