English    Türkçe    فارسی   

1
1316-1325

  • گر بدندانش گزی پر خون کنی ** درد دندانت بگیرد چون کنی‌‌
  • شیر خود را دید در چه وز غلو ** خویش را نشناخت آن دم از عدو
  • عکس خود را او عدوی خویش دید ** لا جرم بر خویش شمشیری کشید
  • ای بسا ظلمی که بینی از کسان ** خوی تو باشد در ایشان ای فلان‌‌
  • اندر ایشان تافته هستی تو ** از نفاق و ظلم و بد مستی تو 1320
  • آن تویی و آن زخم بر خود می‌‌زنی ** بر خود آن دم تار لعنت می‌‌تنی‌‌
  • در خود آن بد را نمی‌‌بینی عیان ** ور نه دشمن بودیی خود را به جان‌‌
  • حمله بر خود می‌‌کنی ای ساده مرد ** همچو آن شیری که بر خود حمله کرد
  • چون به قعر خوی خود اندر رسی ** پس بدانی کز تو بود آن ناکسی‌‌
  • شیر را در قعر پیدا شد که بود ** نقش او آن کش دگر کس می‌‌نمود 1325