English    Türkçe    فارسی   

1
1347-1356

  • در هوای عشق حق رقصان شوند ** همچو قرص بدر بی‌‌نقصان شوند
  • جسمشان در رقص و جانها خود مپرس ** و آن که گرد جان از آنها خود مپرس‌‌
  • شیر را خرگوش در زندان نشاند ** ننگ شیری کاو ز خرگوشی بماند
  • در چنان ننگی و آن گه این عجب ** فخر دین خواهد که گویندش لقب‌‌ 1350
  • ای تو شیری در تک این چاه فرد ** نفس چون خرگوش خونت ریخت و خورد
  • نفس خرگوشت به صحرا در چرا ** تو به قعر این چه چون و چرا
  • سوی نخجیران دوید آن شیر گیر ** کابشروا یا قوم إذ جاء البشیر
  • مژده مژده ای گروه عیش‌‌ساز ** کان سگ دوزخ به دوزخ رفت باز
  • مژده مژده کان عدوی جانها ** کند قهر خالقش دندانها 1355
  • آن که از پنجه بسی سرها بکوفت ** همچو خس جاروب مرگش هم بروفت‌‌
  • جمع شدن نخجیران گرد خرگوش و ثنا گفتن او را