English    Türkçe    فارسی   

1
145-154

  • کس ندارد گوش در دهلیزها ** تا بپرسم زین کنیزک چیزها 145
  • خانه خالی ماند و یک دیار نی ** جز طبیب و جز همان بیمار نی‌‌
  • نرم نرمک گفت شهر تو کجاست ** که علاج اهل هر شهری جداست‌‌
  • و اندر آن شهر از قرابت کیستت ** خویشی و پیوستگی با چیستت‌‌
  • دست بر نبضش نهاد و یک به یک ** باز می‌‌پرسید از جور فلک‌‌
  • چون کسی را خار در پایش جهد ** پای خود را بر سر زانو نهد 150
  • وز سر سوزن همی‌‌جوید سرش ** ور نیابد می‌‌کند با لب ترش‌‌
  • خار در پا شد چنین دشوار یاب ** خار در دل چون بود واده جواب‌‌
  • خار در دل گر بدیدی هر خسی ** دست کی بودی غمان را بر کسی‌‌
  • کس به زیر دم خر خاری نهد ** خر نداند دفع آن بر می‌‌جهد