English    Türkçe    فارسی   

1
1468-1477

  • اختیار و جبر ایشان دیگر است ** قطره‌‌ها اندر صدفها گوهر است‌‌
  • هست بیرون قطره‌‌ی خرد و بزرگ ** در صدف آن در خرد است و سترگ‌‌
  • طبع ناف آهو است آن قوم را ** از برون خون و درونشان مشکها 1470
  • تو مگو کاین مایه بیرون خون بود ** چون رود در ناف مشکی چون شود
  • تو مگو کاین مس برون بد محتقر ** در دل اکسیر چون گیرد گهر
  • اختیار و جبر در تو بد خیال ** چون در ایشان رفت شد نور جلال‌‌
  • نان چو در سفره ست باشد آن جماد ** در تن مردم شود او روح شاد
  • در دل سفره نگردد مستحیل ** مستحیلش جان کند از سلسبیل‌‌ 1475
  • قوت جان است این ای راست خوان ** تا چه باشد قوت آن جان جان‌‌
  • گوشت پاره‌‌ی آدمی با عقل و جان ** می‌‌شکافد کوه را با بحر و کان‌‌