English    Türkçe    فارسی   

1
1489-1498

  • گفت آدم که ظلمنا نفسنا ** او ز فعل حق نبد غافل چو ما
  • در گنه او از ادب پنهانش کرد ** ز آن گنه بر خود زدن او بر بخورد 1490
  • بعد توبه گفتش ای آدم نه من ** آفریدم در تو آن جرم و محن‌‌
  • نه که تقدیر و قضای من بد آن ** چون به وقت عذر کردی آن نهان‌‌
  • گفت ترسیدم ادب نگذاشتم ** گفت هم من پاس آنت داشتم‌‌
  • هر که آرد حرمت او حرمت برد ** هر که آرد قند لوزینه خورد
  • طیبات از بهر که للطیبین ** یار را خوش کن برنجان و ببین‌‌ 1495
  • یک مثال ای دل پی فرقی بیار ** تا بدانی جبر را از اختیار
  • دست کان لرزان بود از ارتعاش ** و آن که دستی را تو لرزانی ز جاش‌‌
  • هر دو جنبش آفریده‌‌ی حق شناس ** لیک نتوان کرد این با آن قیاس‌‌