English    Türkçe    فارسی   

1
161-170

  • تا که نبض از نام کی گردد جهان ** او بود مقصود جانش در جهان‌‌ا ن‌‌
  • دوستان شهر او را بر شمرد ** بعد از آن شهری دگر را نام برد
  • گفت چون بیرون شدی از شهر خویش ** در کدامین شهر بوده ستی تو بیش‌‌
  • نام شهری گفت وز آن هم در گذشت ** رنگ روی و نبض او دیگر نگشت‌‌
  • خواجگان و شهرها را یک به یک ** باز گفت از جای و از نان و نمک‌‌ 165
  • شهر شهر و خانه خانه قصه کرد ** نی رگش جنبید و نی رخ گشت زرد
  • نبض او بر حال خود بد بی‌‌گزند ** تا بپرسید از سمرقند چو قند
  • نبض جست و روی سرخ و زرد شد ** کز سمرقندی زرگر فرد شد
  • چون ز رنجور آن حکیم این راز یافت ** اصل آن درد و بلا را باز یافت‌‌
  • گفت کوی او کدام است در گذر ** او سر پل گفت و کوی غاتفر 170