English    Türkçe    فارسی   

1
1779-1788

  • خاک غم را سرمه سازم بهر چشم ** تا ز گوهر پر شود دو بحر چشم‌‌
  • اشک کان از بهر او بارند خلق ** گوهر است و اشک پندارند خلق‌‌ 1780
  • من ز جان جان شکایت می‌‌کنم ** من نیم شاکی روایت می‌‌کنم‌‌
  • دل همی‌‌گوید کز او رنجیده‌‌ام ** وز نفاق سست می‌‌خندیده‌‌ام‌‌
  • راستی کن ای تو فخر راستان ** ای تو صدر و من درت را آستان‌‌
  • آستان و صدر در معنی کجاست ** ما و من کو آن طرف کان یار ماست‌‌
  • ای رهیده جان تو از ما و من ** ای لطیفه‌‌ی روح اندر مرد و زن‌‌ 1785
  • مرد و زن چون یک شود آن یک تویی ** چون که یک جا محو شد آنک تویی‌‌
  • این من و ما بهر آن بر ساختی ** تا تو با خود نرد خدمت باختی‌‌
  • تا من و توها همه یک جان شوند ** عاقبت مستغرق جانان شوند