English    Türkçe    فارسی   

1
1784-1793

  • آستان و صدر در معنی کجاست ** ما و من کو آن طرف کان یار ماست‌‌
  • ای رهیده جان تو از ما و من ** ای لطیفه‌‌ی روح اندر مرد و زن‌‌ 1785
  • مرد و زن چون یک شود آن یک تویی ** چون که یک جا محو شد آنک تویی‌‌
  • این من و ما بهر آن بر ساختی ** تا تو با خود نرد خدمت باختی‌‌
  • تا من و توها همه یک جان شوند ** عاقبت مستغرق جانان شوند
  • این همه هست و بیا ای امر کن ** ای منزه از بیان و از سخن‌‌
  • جسم جسمانه تواند دیدنت ** در خیال آرد غم و خندیدنت‌‌ 1790
  • دل که او بسته‌‌ی غم و خندیدن است ** تو مگو کاو لایق آن دیدن است‌‌
  • آن که او بسته‌‌ی غم و خنده بود ** او بدین دو عاریت زنده بود
  • باغ سبز عشق کاو بی‌‌منتهاست ** جز غم و شادی در او بس میوه‌‌هاست‌‌