English    Türkçe    فارسی   

1
1814-1823

  • بس دراز است این حدیث خواجه گو ** تا چه شد احوال آن مرد نکو
  • خواجه اندر آتش و درد و حنین ** صد پراکنده همی‌‌گفت این چنین‌‌ 1815
  • گه تناقض گاه ناز و گه نیاز ** گاه سودای حقیقت گه مجاز
  • مرد غرقه گشته جانی می‌‌کند ** دست را در هر گیاهی می‌‌زند
  • تا کدامش دست گیرد در خطر ** دست و پایی می‌‌زند از بیم سر
  • دوست دارد یار این آشفتگی ** کوشش بی‌‌هوده به از خفتگی‌‌
  • آن که او شاه است او بی‌‌کار نیست ** ناله از وی طرفه کاو بیمار نیست‌‌ 1820
  • بهر این فرمود رحمان ای پسر ** کل يوم هو فی شأن ای پسر
  • اندر این ره می‌‌تراش و می‌‌خراش ** تا دم آخر دمی فارغ مباش‌‌
  • تا دم آخر دمی آخر بود ** که عنایت با تو صاحب سر بود