English    Türkçe    فارسی   

1
1936-1945

  • مطلق آن آواز خود از شه بود ** گر چه از حلقوم عبد الله بود
  • گفته او را من زبان و چشم تو ** من حواس و من رضا و خشم تو
  • رو که بی‌‌یسمع و بی‌‌یبصر تویی ** سر تویی چه جای صاحب سر تویی‌‌
  • چون شدی من کان لله از وله ** من ترا باشم که کان الله له‌‌
  • گه تویی گویم ترا گاهی منم ** هر چه گویم آفتاب روشنم‌‌ 1940
  • هر کجا تابم ز مشکات دمی ** حل شد آن جا مشکلات عالمی‌‌
  • ظلمتی را کافتابش بر نداشت ** از دم ما گردد آن ظلمت چو چاشت‌‌
  • آدمی را او به خویش اسما نمود ** دیگران را ز آدم اسما می‌‌گشود
  • خواه ز آدم گیر نورش خواه از او ** خواه از خم گیر می‌‌خواه از کدو
  • کاین کدو با خنب پیوسته ست سخت ** نی چو تو شاد آن کدوی نیک بخت‌‌ 1945