English    Türkçe    فارسی   

1
1973-1982

  • ای حمیراء آتش اندر  نه تو نعل ** تا ز نعل تو شود این کوه لعل
  • این حمیراء لفظ تانیث است و جان ** نام تانیث‌‌اش نهند این تازیان‌‌
  • لیک از تانیث جان را باک نیست ** روح را با مرد و زن اشراک نیست‌‌ 1975
  • از مونث وز مذکر برتر است ** این نه آن جان است کز خشک و تر است‌‌
  • این نه آن جان است کافزاید ز نان ** یا گهی باشد چنین گاهی چنان‌‌
  • خوش کننده ست و خوش و عین خوشی ** بی‌‌خوشی نبود خوشی ای مرتشی‌‌
  • چون تو شیرین از شکر باشی بود ** کان شکر گاهی ز تو غایب شود
  • چون شکر گردی ز تاثیر وفا ** پس شکر کی از شکر باشد جدا 1980
  • عاشق از خود چون غذا یابد رحیق ** عقل آن جا گم شود گم ای رفیق‌‌
  • عقل جزوی عشق را منکر بود ** گر چه بنماید که صاحب سر بود