English    Türkçe    فارسی   

1
2007-2016

  • گر تو خود را پیش و پس داری گمان ** بسته‌‌ی جسمی و محرومی ز جان‌‌
  • زیر و بالا پیش و پس وصف تن است ** بی‌‌جهت آن ذات جان روشن است‌‌
  • بر گشا از نور پاک شه نظر ** تا نپنداری تو چون کوته نظر
  • که همینی در غم و شادی و بس ** ای عدم کو مر عدم را پیش و پس‌‌ 2010
  • روز باران است می‌‌رو تا به شب ** نی از این باران از آن باران رب‌‌
  • قصه‌‌ی سؤال کردن عایشه از مصطفی علیه السلام که امروز باران بارید چون تو سوی گورستان رفتی جامه‌‌های تو چون تر نیست‌‌
  • مصطفی روزی به گورستان برفت ** با جنازه‌‌ی مردی از یاران برفت‌‌
  • خاک را در گور او آگنده کرد ** زیر خاک آن دانه‌‌اش را زنده کرد
  • این درختانند همچون خاکیان ** دستها بر کرده‌‌اند از خاکدان‌‌
  • سوی خلقان صد اشارت می‌‌کنند ** و آن که گوش استش عبارت می‌‌کنند 2015
  • با زبان سبز و با دست دراز ** از ضمیر خاک می‌‌گویند راز