English    Türkçe    فارسی   

1
2197-2206

  • کاین منی از وی رسد دم دم مرا ** پس و را بینم چو این شد کم مرا
  • همچو آن کاو با تو باشد زر شمر ** سوی او داری نه سوی خود نظر
  • گردانیدن عمر نظر او را از مقام گریه که هستی است به مقام استغراق که نیستی است‌‌
  • پس عمر گفتش که این زاری تو ** هست هم آثار هشیاری تو
  • راه فانی گشته راهی دیگر است ** ز آن که هشیاری گناهی دیگر است‌‌ 2200
  • هست هشیاری ز یاد ما مضی ** ماضی و مستقبلت پرده‌‌ی خدا
  • آتش اندر زن به هر دو تا به کی ** پر گره باشی از این هر دو چو نی‌‌
  • تا گره با نی بود هم راز نیست ** همنشین آن لب و آواز نیست‌‌
  • چون به طوفی خود به طوفی مرتدی ** چون به خانه آمدی هم با خودی‌‌
  • ای خبرهات از خبر ده بی‌‌خبر ** توبه‌‌ی تو از گناه تو بتر 2205
  • ای تو از حال گذشته توبه جو ** کی کنی توبه از این توبه بگو