English    Türkçe    فارسی   

1
2212-2221

  • حال و قالی از ورای حال و قال ** غرقه گشته در جمال ذو الجلال‌‌
  • غرقه‌‌ای نه که خلاصی باشدش ** یا بجز دریا کسی بشناسدش‌‌
  • عقل جزو از کل گویا نیستی ** گر تقاضا بر تقاضا نیستی‌‌
  • چون تقاضا بر تقاضا می‌‌رسد ** موج آن دریا بدین جا می‌‌رسد 2215
  • چون که قصه‌‌ی حال پیر اینجا رسید ** پیر و حالش روی در پرده کشید
  • پیر دامن را ز گفت‌‌وگو فشاند ** نیم گفته در دهان ما بماند
  • از پی این عیش و عشرت ساختن ** صد هزاران جان بشاید باختن‌‌
  • در شکار بیشه‌‌ی جان باز باش ** همچو خورشید جهان جان‌‌باز باش‌‌
  • جان فشان افتاد خورشید بلند ** هر دمی تی می‌‌شود پر می‌‌کنند 2220
  • جان فشان ای آفتاب معنوی ** مر جهان کهنه را بنما نوی‌‌