English    Türkçe    فارسی   

1
2256-2265

  • قرص مه را قرص نان پنداشته ** دست سوی آسمان برداشته‌‌
  • ننگ درویشان ز درویشی ما ** روز شب از روزی اندیشی ما
  • خویش و بیگانه شده از ما رمان ** بر مثال سامری از مردمان‌‌
  • گر بخواهم از کسی یک مشت نسک ** مر مرا گوید خمش کن مرگ و جسک‌‌
  • مر عرب را فخر غزو است و عطا ** در عرب تو همچو اندر خط خطا 2260
  • چه غزا ما بی‌‌غزا خود کشته‌‌ایم ** ما به تیغ فقر بی‌‌سر گشته‌‌ایم‌‌
  • چه عطا ما بر گدایی می‌‌تنیم ** مر مگس را در هوا رگ می‌‌زنیم‌‌
  • گر کسی مهمان رسد گر من منم ** شب بخسبد قصد دلق او کنم‌‌
  • مغرور شدن مریدان محتاج به مدعیان مزور و ایشان را شیخ و محتشم و واصل پنداشتن و نقل را از نقد فرق نادانستن و بر بسته را از بر رسته‌‌
  • بهر این گفتند دانایان به فن ** میهمان محسنان باید شدن‌‌
  • تو مرید و میهمان آن کسی ** کاو ستاند حاصلت را از خسی‌‌ 2265