English    Türkçe    فارسی   

1
2342-2351

  • گفت ای زن تو زنی یا بو الحزن ** فقر فخر آمد مرا بر سر مزن‌‌
  • مال و زر سر را بود همچون کلاه ** کل بود او کز کله سازد پناه‌‌
  • آن که زلف جعد و رعنا باشدش ** چون کلاهش رفت خوشتر آیدش‌‌
  • مرد حق باشد به مانند بصر ** پس برهنه‌‌ش به که پوشیده نظر 2345
  • وقت عرضه کردن آن برده فروش ** بر کند از بنده جامه‌‌ی عیب پوش‌‌
  • ور بود عیبی برهنه کی کند ** بل به جامه خدعه‌‌ای با وی کند
  • گوید این شرمنده است از نیک و بد ** از برهنه کردن او از تو رمد
  • خواجه در عیب است غرقه تا به گوش ** خواجه را مال است و مالش عیب پوش‌‌
  • کز طمع عیبش نبیند طامعی ** گشت دلها را طمعها جامعی‌‌ 2350
  • ور گدا گوید سخن چون زر کان ** ره نیابد کاله‌‌ی او در دکان‌‌