English    Türkçe    فارسی   

1
257-266

  • بعد سه روز و سه شب حیران و زار ** بر دکان بنشسته بد نومید وار
  • می‌‌نمود آن مرغ را هر گون شگفت ** تا که باشد کاندر آید او بگفت‌‌
  • جولقیی سر برهنه می‌‌گذشت ** با سر بی‌‌مو چو پشت طاس و طشت‌‌
  • طوطی اندر گفت آمد در زمان ** بانگ بر درویش زد که هی فلان‌‌ 260
  • از چه ای کل با کلان آمیختی ** تو مگر از شیشه روغن ریختی‌‌
  • از قیاسش خنده آمد خلق را ** کو چو خود پنداشت صاحب دلق را
  • کار پاکان را قیاس از خود مگیر ** گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر
  • جمله عالم زین سبب گمراه شد ** کم کسی ز ابدال حق آگاه شد
  • همسری با انبیا برداشتند ** اولیا را همچو خود پنداشتند 265
  • گفته اینک ما بشر ایشان بشر ** ما و ایشان بسته‌‌ی خوابیم و خور