English    Türkçe    فارسی   

1
2679-2688

  • از سر مهر و صفاء است و خضوع ** حق آن کس که بدو دارم رجوع‌‌
  • گر به پیشت امتحان است این هوس ** امتحان را امتحان کن یک نفس‌‌ 2680
  • سر مپوشان تا پدید آید سرم ** امر کن تو هر چه بر وی قادرم‌‌
  • دل مپوشان تا پدید آید دلم ** تا قبول آرم هر آن چه قابلم‌‌
  • چون کنم در دست من چه چاره است ** در نگر تا جان من چه کاره است‌‌
  • تعیین کردن زن طریق طلب روزی کدخدای خود را و قبول کردن او
  • گفت زن یک آفتابی تافته ست ** عالمی زو روشنایی یافته ست‌‌
  • نایب رحمان خلیفه‌‌ی کردگار ** شهر بغداد است از وی چون بهار 2685
  • گر بپیوندی بدان شه شه شوی ** سوی هر ادبار تا کی می‌‌روی‌‌
  • همنشینی مقبلان چون کیمیاست ** چون نظرشان کیمیایی خود کجاست‌‌
  • چشم احمد بر ابو بکری زده ** او ز یک تصدیق صدیق آمده‌‌