English    Türkçe    فارسی   

1
2811-2820

  • ور تو گویی جزو پیوسته‌‌ی کل است ** خار می‌‌خور خار مقرون گل است‌‌
  • جز ز یک رو نیست پیوسته به کل ** ور نه خود باطل بدی بعث رسل‌‌
  • چون رسولان از پی پیوستن‌‌اند ** پس چه پیوندندشان چون یک تن‌‌اند
  • این سخن پایان ندارد ای غلام ** روز بی‌‌گه شد حکایت کن تمام‌‌
  • سپردن عرب هدیه را یعنی سبو را به غلامان خلیفه‌‌
  • آن سبوی آب را در پیش داشت ** تخم خدمت را در آن حضرت بکاشت‌‌ 2815
  • گفت این هدیه بدان سلطان برید ** سایل شه را ز حاجت واخرید
  • آب شیرین و سبوی سبز و نو ** ز آب بارانی که جمع آمد به گو
  • خنده می‌‌آمد نقیبان را از آن ** لیک پذرفتند آن را همچو جان‌‌
  • ز آن که لطف شاه خوب با خبر ** کرده بود اندر همه ارکان اثر
  • خوی شاهان در رعیت جا کند ** چرخ اخضر خاک را خضرا کند 2820