English    Türkçe    فارسی   

1
2837-2846

  • دل شکسته گشت کشتیبان ز تاب ** لیک آن دم کرد خامش از جواب‌‌
  • باد کشتی را به گردابی فگند ** گفت کشتیبان به آن نحوی بلند
  • هیچ دانی آشنا کردن بگو ** گفت نی ای خوش جواب خوب رو
  • گفت کل عمرت ای نحوی فناست ** ز آن که کشتی غرق این گردابهاست‌‌ 2840
  • محو می‌‌باید نه نحو اینجا بدان ** گر تو محوی بی‌‌خطر در آب ران‌‌
  • آب دریا مرده را بر سر نهد ** ور بود زنده ز دریا کی رهد
  • چون بمردی تو ز اوصاف بشر ** بحر اسرارت نهد بر فرق سر
  • ای که خلقان را تو خر می‌‌خوانده‌‌ای ** این زمان چون خر بر این یخ مانده‌‌ای‌‌
  • گر تو علامه‌‌ی زمانی در جهان ** نک فنای این جهان بین وین زمان‌‌ 2845
  • مرد نحوی را از آن در دوختیم ** تا شما را نحو محو آموختیم‌‌