English    Türkçe    فارسی   

1
2996-3005

  • جانب دیگر خلش آغاز کرد ** باز قزوینی فغان را ساز کرد
  • کاین سوم جانب چه اندام است نیز ** گفت این است اشکم شیر ای عزیز
  • گفت تا اشکم نباشد شیر را ** چه شکم باید نگار سیر را
  • خیره شد دلاک و بس حیران بماند ** تا به دیر انگشت در دندان بماند
  • بر زمین زد سوزن از خشم اوستاد ** گفت در عالم کسی را این فتاد 3000
  • شیر بی‌‌دم و سر و اشکم که دید ** این چنین شیری خدا خود نافرید
  • ای برادر صبر کن بر درد نیش ** تا رهی از نیش نفس گبر خویش‌‌
  • کان گروهی که رهیدند از وجود ** چرخ و مهر و ماهشان آرد سجود
  • هر که مرد اندر تن او نفس گبر ** مر و را فرمان برد خورشید و ابر
  • چون دلش آموخت شمع افروختن ** آفتاب او را نیارد سوختن‌‌ 3005