English    Türkçe    فارسی   

1
3050-3059

  • گفت چون دید منت از خود نبرد ** این چنین جان را بباید زار مرد 3050
  • چون نبودی فانی اندر پیش من ** فضل آمد مر ترا گردن زدن‌‌
  • کل شی‌‌ء هالک جز وجه او ** چون نه‌‌ای در وجه او هستی مجو
  • هر که اندر وجه ما باشد فنا ** کل شيء هالک نبود جزا
  • ز آن که در الاست او از لا گذشت ** هر که در الاست او فانی نگشت‌‌
  • هر که بر در او من و ما می‌‌زند ** رد باب است او و بر لا می‌‌تند 3055
  • قصه‌‌ی آن کس که در یاری بکوفت از درون گفت کیست گفت منم، گفت چون تو تویی در نمی‌‌گشایم هیچ کس را از یاران نمی‌‌شناسم که او من باشد
  • آن یکی آمد در یاری بزد ** گفت یارش کیستی ای معتمد
  • گفت من، گفتش برو هنگام نیست ** بر چنین خوانی مقام خام نیست‌‌
  • خام را جز آتش هجر و فراق ** کی پزد کی وا رهاند از نفاق‌‌
  • رفت آن مسکین و سالی در سفر ** در فراق دوست سوزید از شرر