English    Türkçe    فارسی   

1
3193-3202

  • گفت من چند ارمغان جستم ترا ** ارمغانی در نظر نامد مرا
  • حبه‌‌ای را جانب کان چون برم ** قطره‌‌ای را سوی عمان چون برم‌‌
  • زیره را من سوی کرمان آورم ** گر به پیش تو دل و جان آورم‌‌ 3195
  • نیست تخمی کاندر این انبار نیست ** غیر حسن تو که آن را یار نیست‌‌
  • لایق آن دیدم که من آیینه‌‌ای ** پیش تو آرم چو نور سینه‌‌ای‌‌
  • تا ببینی روی خوب خود در آن ** ای تو چون خورشید شمع آسمان‌‌
  • آینه آوردمت ای روشنی ** تا چو بینی روی خود یادم کنی‌‌
  • آینه بیرون کشید او از بغل ** خوب را آیینه باشد مشتغل‌‌ 3200
  • آینه‌‌ی هستی چه باشد نیستی ** نیستی بر گر تو ابله نیستی‌‌
  • هستی اندر نیستی بتوان نمود ** مال داران بر فقیر آرند جود