English    Türkçe    فارسی   

1
3205-3214

  • چون که جامه چست و دوزیده بود ** مظهر فرهنگ درزی چون شود 3205
  • ناتراشیده همی‌‌باید جذوع ** تا دروگر اصل سازد یا فروع‌‌
  • خواجه‌‌ی اشکسته بند آن جا رود ** که در آن جا پای اشکسته بود
  • کی شود چون نیست رنجور نزار ** آن جمال صنعت طب آشکار
  • خواری و دونی مسها بر ملا ** گر نباشد کی نماید کیمیا
  • نقصها آیینه‌‌ی وصف کمال ** و آن حقارت آینه‌‌ی عز و جلال‌‌ 3210
  • ز آن که ضد را ضد کند پیدا یقین ** ز آن که با سرکه پدید است انگبین‌‌
  • هر که نقص خویش را دید و شناخت ** اندر استکمال خود ده اسبه تاخت‌‌
  • ز آن نمی‌‌پرد به سوی ذو الجلال ** کاو گمانی می‌‌برد خود را کمال‌‌
  • علتی بدتر ز پندار کمال ** نیست اندر جان تو ای ذو دلال‌‌