English    Türkçe    فارسی   

1
3266-3275

  • فصل تابستان بگوید ای امم ** خویش را بینید چون من بگذرم‌‌
  • تن همی‌‌نازد به خوبی و جمال ** روح پنهان کرده فر و پر و بال‌‌
  • گویدش ای مزبله تو کیستی ** یک دو روز از پرتو من زیستی‌‌
  • غنج و نازت می‌‌نگنجد در جهان ** باش تا که من شوم از تو جهان‌‌
  • گرم‌‌دارانت ترا گوری کنند ** طعمه‌‌ی موران و مارانت کنند 3270
  • بینی از گند تو گیرد آن کسی ** کاو به پیش تو همی‌‌مردی بسی‌‌
  • پرتو روح است نطق و چشم و گوش ** پرتو آتش بود در آب جوش‌‌
  • آن چنان که پرتو جان بر تن است ** پرتو ابدال بر جان من است‌‌
  • جان جان چون واکشد پا را ز جان ** جان چنان گردد که بی‌‌جان تن بدان‌‌
  • سر از آن رو می‌‌نهم من بر زمین ** تا گواه من بود در روز دین‌‌ 3275