English    Türkçe    فارسی   

1
3276-3285

  • یوم دین که زلزلت زلزالها ** این زمین باشد گواه حالها
  • کاو تحدث جهرة أخبارها ** در سخن آید زمین و خاره‌‌ها
  • فلسفی منکر شود در فکر و ظن ** گو برو سر را بر آن دیوار زن‌‌
  • نطق آب و نطق خاک و نطق گل ** هست محسوس حواس اهل دل‌‌
  • فلسفی کاو منکر حنانه است ** از حواس اولیا بیگانه است‌‌ 3280
  • گوید او که پرتو سودای خلق ** بس خیالات آورد در رای خلق‌‌
  • بلکه عکس آن فساد و کفر او ** این خیال منکری را زد بر او
  • فلسفی مر دیو را منکر شود ** در همان دم سخره‌‌ی دیوی بود
  • گر ندیدی دیو را خود را ببین ** بی‌‌جنون نبود کبودی بر جبین‌‌
  • هر که را در دل شک و پیچانی است ** در جهان او فلسفی پنهانی است‌‌ 3285