English    Türkçe    فارسی   

1
3288-3297

  • جمله هفتاد و دو ملت در تو است ** وه که روزی آن بر آرد از تو دست‌‌
  • هر که او را برگ آن ایمان بود ** همچو برگ از بیم این لرزان بود
  • بر بلیس و دیو از آن خندیده‌‌ای ** که تو خود را نیک مردم دیده‌‌ای‌‌ 3290
  • چون کند جان باژگونه پوستین ** چند واویلا بر آید اهل دین
  • بر دکان هر زرنما خندان شده ست ** ز آنکه سنگ امتحان پنهان شده ست‌‌
  • پرده ای ستار از ما بر مگیر ** باش اندر امتحان ما مجیر
  • قلب پهلو می‌‌زند با زر به شب ** انتظار روز می‌‌دارد ذهب‌‌
  • با زبان حال زر گوید که باش ** ای مزور تا بر آید روز فاش‌‌ 3295
  • صد هزاران سال ابلیس لعین ** بود ز ابدال و امیر المؤمنین‌‌
  • پنجه زد با آدم از نازی که داشت ** گشت رسوا همچو سرگین وقت چاشت‌‌
  • دعا کردن بلعم باعور که موسی و قومش را از این شهر که حصار داده‌‌اند بی‌‌مراد باز گردان‌‌