English    Türkçe    فارسی   

1
3552-3561

  • لیک در کش در نمد آیینه را ** گر تجلی کرد سینا سینه را
  • گفت آخر هیچ گنجد در بغل ** آفتاب حق و خورشید ازل‌‌
  • هم دغل را هم بغل را بر درد ** نه جنون ماند به پیشش نه خرد
  • گفت یک اصبع چو بر چشمی نهی ** بیند از خورشید عالم را تهی‌‌ 3555
  • یک سر انگشت پرده‌‌ی ماه شد ** وین نشان ساتری الله شد
  • تا بپوشاند جهان را نقطه‌‌ای ** مهر گردد منکسف از سقطه‌‌ای‌‌
  • لب ببند و غور دریایی نگر ** بحر را حق کرد محکوم بشر
  • همچو چشمه‌‌ی سلسبیل و زنجبیل ** هست در حکم بهشتی جلیل‌‌
  • چار جوی جنت اندر حکم ماست ** این نه زور ما ز فرمان خداست‌‌ 3560
  • هر کجا خواهیم داریمش روان ** همچو سحر اندر مراد ساحران‌‌