English    Türkçe    فارسی   

1
3682-3691

  • آن عدم او را هماره بنده است ** کار کن دیوا سلیمان زنده است‌‌
  • دیو می‌‌سازد جفان کالجواب ** زهره نی تا دفع گوید یا جواب‌‌
  • خویش را بین چون همی‌‌لرزی ز بیم ** مر عدم را نیز لرزان دان مقیم‌‌
  • ور تو دست اندر مناصب می‌‌زنی ** هم ز ترس است آن که جانی می‌‌کنی‌‌ 3685
  • هر چه جز عشق خدای احسن است ** گر شکر خواری است آن جان کندن است‌‌
  • چیست جان کندن سوی مرگ آمدن ** دست در آب حیاتی نازدن‌‌
  • خلق را دو دیده در خاک و ممات ** صد گمان دارند در آب حیات‌‌
  • جهد کن تا صد گمان گردد نود ** شب برو ور تو بخسبی شب رود
  • در شب تاریک جوی آن روز را ** پیش کن آن عقل ظلمت سوز را 3690
  • در شب بد رنگ بس نیکی بود ** آب حیوان جفت تاریکی بود