English    Türkçe    فارسی   

1
3763-3772

  • چون تو بابی آن مدینه‌‌ی علم را ** چون شعاعی آفتاب حلم را
  • باز باش ای باب بر جویای باب ** تا رسد از تو قشور اندر لباب‌‌
  • باز باش ای باب رحمت تا ابد ** بارگاه ما له کفوا أحد 3765
  • هر هوا و ذره‌‌ای خود منظری است ** ناگشاده کی گود کانجا دری است‌‌
  • تا بنگشاید دری را ديدبان ** در درون هرگیز نجنبك این گمان
  • چون گشاه شد دری حیران شود ** مرغ اومید و طمع پُران شود
  • غافلی ناگه به ویران گنج یافت ** سوی هر ویران از آن پس می‌‌شتافت‌‌
  • تا ز درویشی نیابی تو گهر ** کی گهر جویی ز درویشی دگر 3770
  • سالها گر ظن دود با پای خویش ** نگذرد ز اشکاف بینیهای خویش‌‌
  • تا به بینی نایدت از غیب بو ** غیر بینی هیچ می‌‌بینی بگو
  • سوال کردن آن کافر از امیر المومنین علی علیه السلام که بر چون منی مظفر شدی شمشیر را از دست چون انداختی // پس بگفت آن نومسلمان ولی ** از سر مستی و لذت با علی