English    Türkçe    فارسی   

1
3881-3890

  • گر چه نان بشکست مر روزه‌‌ی ترا ** در شکسته بند پیچ و برتر آ
  • چون شکسته بند آمد دست او ** پس رفو باشد یقین اشکست او
  • گر تو آن را بشکنی گوید بیا ** تو درستش کن نداری دست و پا
  • پس شکستن حق او باشد که او ** مر شکسته گشته را داند رفو
  • آن که داند دوخت او داند درید ** هر چه را بفروخت نیکوتر خرید 3885
  • خانه را ویران کند زیر و زبر ** پس به یک ساعت کند معمورتر
  • گر یکی سر را ببرد از بدن ** صد هزاران سر بر آرد در زمن‌‌
  • گر نفرمودی قصاصی بر جناة ** یا نگفتی فی القصاص آمد حیات‌‌
  • خود که را زهره بدی تا او ز خود ** بر اسیر حکم حق تیغی زند
  • ز آن که داند هر که چشمش را گشود ** کآن کشنده سخره‌‌ی تقدیر بود 3890