English    Türkçe    فارسی   

1
3887-3896

  • گر یکی سر را ببرد از بدن ** صد هزاران سر بر آرد در زمن‌‌
  • گر نفرمودی قصاصی بر جناة ** یا نگفتی فی القصاص آمد حیات‌‌
  • خود که را زهره بدی تا او ز خود ** بر اسیر حکم حق تیغی زند
  • ز آن که داند هر که چشمش را گشود ** کآن کشنده سخره‌‌ی تقدیر بود 3890
  • هر که را آن حکم بر سر آمدی ** بر سر فرزند هم تیغی زدی‌‌
  • رو بترس و طعنه کم زن بر بدان ** پیش دام حکم عجز خود بدان‌‌
  • تعجب کردن آدم علیه السلام از ضلالت ابلیس لعین و عجب آوردن‌‌
  • چشم آدم بر بلیسی کو شقی ست ** از حقارت و از زیافت بنگریست‌‌
  • خویش بینی کرد و آمد خود گزین ** خنده زد بر کار ابلیس لعین‌‌
  • بانگ بر زد غیرت حق کای صفی ** تو نمی‌‌دانی ز اسرار خفی‌‌ 3895
  • پوستین را باژگونه گر کند ** کوه را از بیخ و از بن بر کند