English    Türkçe    فارسی   

1
3979-3988

  • نقش حق را هم به امر حق شکن ** بر زجاجه‌‌ی دوست سنگ دوست زن‌‌
  • گبر این بشنید و نوری شد پدید ** در دل او تا که زناری برید 3980
  • گفت من تخم جفا می‌‌کاشتم ** من ترا نوعی دگر پنداشتم‌‌
  • تو ترازوی احد خو بوده‌‌ای ** بل زبانه‌‌ی هر ترازو بوده‌‌ای‌‌
  • تو تبار و اصل و خویشم بوده‌‌ای ** تو فروغ شمع کیشم بوده‌‌ای‌‌
  • من غلام آن چراغ چشم جو ** که چراغت روشنی پذرفت از او
  • من غلام موج آن دریای نور ** که چنین گوهر بر آرد در ظهور 3985
  • عرضه کن بر من شهادت را که من ** مر ترا دیدم سرافراز زمن‌‌
  • قرب پنجه کس ز خویش و قوم او ** عاشقانه سوی دین کردند رو
  • او به تیغ حلم چندین حلق را ** وا خرید از تیغ و چندین خلق را