English    Türkçe    فارسی   

1
408-417

  • از دگر خوبان تو افزون نیستی ** گفت خامش چون تو مجنون نیستی‌‌
  • هر که بیدار است او در خواب‌‌تر ** هست بیداریش از خوابش بتر
  • چون به حق بیدار نبود جان ما ** هست بیداری چو در بندان ما 410
  • جان همه روز از لگدکوب خیال ** وز زیان و سود وز خوف زوال‌‌
  • نی صفا می‌‌ماندش نی لطف و فر ** نی به سوی آسمان راه سفر
  • خفته آن باشد که او از هر خیال ** دارد اومید و کند با او مقال‌‌
  • دیو را چون حور بیند او به خواب ** پس ز شهوت ریزد او با دیو آب‌‌
  • چون که تخم نسل را در شوره ریختا ** و به خویش آمد خیال از وی گریخت‌‌ 415
  • ضعف سر بیند از آن و تن پلید ** آه از آن نقش پدید ناپدید
  • مرغ بر بالا و زیر آن سایه‌‌اش ** می‌‌دود بر خاک پران مرغ‌‌وش‌‌