English    Türkçe    فارسی   

1
492-501

  • عاقبت دیدن نباشد دست‌‌باف ** ور نه کی بودی ز دینها اختلاف‌‌
  • در یکی گفته که استا هم تویی ** ز انکه استا را شناسا هم تویی‌‌
  • مرد باش و سخره‌‌ی مردان مشو ** رو سر خود گیر و سر گردان مشو
  • در یکی گفته که این جمله یکی است ** هر که او دو بیند احول مردکی است‌‌ 495
  • در یکی گفته که صد یک چون بود ** این کی اندیشد مگر مجنون بود
  • هر یکی قولی است ضد همدگر ** چون یکی باشد یکی زهر و شکر
  • تا ز زهر و از شکر در نگذری ** کی تو از گلزار وحدت بر بری‌‌
  • این نمط وین نوع ده طومار و دو ** بر نوشت آن دین عیسی را عدو
  • بیان آن که این اختلافات در صورت روش است نه در حقیقت راه
  • او ز یک رنگی عیسی بو نداشت ** وز مزاج خم عیسی خو نداشت‌‌ 500
  • جامه‌‌ی صد رنگ از آن خم صفا ** ساده و یک رنگ گشتی چون صبا