English    Türkçe    فارسی   

1
575-584

  • موج خاکی وهم و فهم و فکر ماست ** موج آبی محو و سکر است و فناست‌‌ 575
  • تا در این سکری از آن سکری تو دور ** تا از این مستی از آن جامی تو دور
  • گفت‌‌وگوی ظاهر آمد چون غبار ** مدتی خاموش خو کن هوش دار
  • مکرر کردن مریدان که خلوت را بشکن
  • جمله گفتند ای حکیم رخنه جو ** این فریب و این جفا با ما مگو
  • چار پا را قدر طاقت بار نه ** بر ضعیفان قدر قوت کار نه‌‌
  • دانه‌‌ی هر مرغ اندازه‌‌ی وی است ** طعمه‌‌ی هر مرغ انجیری کی است‌‌ 580
  • طفل را گر نان دهی بر جای شیر ** طفل مسکین را از آن نان مرده گیر
  • چون که دندانها بر آرد بعد از آن ** هم بخود گردد دلش جویای نان‌‌
  • مرغ پر نارسته چون پران شود ** لقمه‌‌ی هر گربه‌‌ی دران شود
  • چون بر آرد پر بپرد او به خود ** بی‌‌تکلف بی‌‌صفیر نیک و بد