English    Türkçe    فارسی   

1
963-972

  • باد را فرمود تا او را شتاب ** برد سوی قعر هندستان بر آب‌‌
  • روز دیگر وقت دیوان و لقا ** پس سلیمان گفت عزراییل را
  • کان مسلمان را بخشم از چه چنان ** بنگریدی تا شد آواره ز خان‌‌ 965
  • گفت من از خشم کی کردم نظر ** از تعجب دیدمش در رهگذر
  • که مرا فرمود حق که امروز هان ** جان او را تو به هندستان ستان‌‌
  • از عجب گفتم گر او را صد پر است ** او به هندستان شدن دور اندر است‌‌
  • تو همه کار جهان را همچنین ** کن قیاس و چشم بگشا و ببین‌‌
  • از که بگریزیم از خود ای محال ** از که برباییم از حق ای وبال‌‌ 970
  • باز ترجیح‌‌نهادن شیر جهد را بر توکل و فواید جهد را بیان کردن‌‌
  • شیر گفت آری و لیکن هم ببین ** جهدهای انبیا و مومنین‌‌
  • حق تعالی جهدشان را راست کرد ** آن چه دیدند از جفا و گرم و سرد