English    Türkçe    فارسی   

1
986-995

  • چون که مال و ملک را از دل براند ** ز آن سلیمان خویش جز مسکین نخواند
  • کوزه‌‌ی سر بسته اندر آب زفت ** از دل پر باد فوق آب رفت‌‌
  • باد درویشی چو در باطن بود ** بر سر آب جهان ساکن بود
  • گر چه جمله‌‌ی این جهان ملک وی است ** ملک در چشم دل او لا شی است‌‌
  • پس دهان دل ببند و مهر کن ** پر کنش از باد کبر من لدن‌‌ 990
  • جهد حق است و دوا حق است و درد ** منکر اندر نفی جهدش جهد کرد
  • مقرر شدن ترجیح جهد بر توکل‌‌
  • زین نمط بسیار برهان گفت شیر ** کز جواب آن جبریان گشتند سیر
  • روبه و آهو و خرگوش و شغال ** جبر را بگذاشتند و قیل و قال‌‌
  • عهدها کردند با شیر ژیان ** کاندر این بیعت نیفتد در زیان‌‌
  • قسم هر روزش بیاید بی‌‌جگر ** حاجتش نبود تقاضای دگر 995