English    Türkçe    فارسی   

2
106-115

  • ز آن که سرمه‏ی نیستی در می‏کشد ** باده از تصویر شیطان می‏چشد
  • چشمشان خانه‏ی خیال است و عدم ** نیستها را هست بیند لاجرم‏
  • چشم من چون سرمه دید از ذو الجلال ** خانه‏ی هستی است نه خانه‏ی خیال‏
  • تا یکی مو باشد از تو پیش چشم ** در خیالت گوهری باشد چو یشم‏
  • یشم را آن گه شناسی از گهر ** کز خیال خود کنی کلی عبر 110
  • یک حکایت بشنو ای گوهر شناس ** تا بدانی تو عیان را از قیاس‏
  • هلال پنداشتن آن شخص خیال را در عهد عمر
  • ماه روزه گشت در عهد عمر ** بر سر کوهی دویدند آن نفر
  • تا هلال روزه را گیرند فال ** آن یکی گفت ای عمر اینک هلال‏
  • چون عمر بر آسمان مه را ندید ** گفت کاین مه از خیال تو دمید
  • ور نه من بیناترم افلاک را ** چون نمی‏بینم هلال پاک را 115