English    Türkçe    فارسی   

2
1117-1126

  • و انکه گردشها از آن دریا ندید ** هر دم آرد رو به صحرایی جدید
  • او ز بحر عذب آب شور خورد ** تا که آب شور او را کور کرد
  • بحر می‏گوید به دست راست خور ** ز آب من ای کور تا یابی بصر
  • هست دست راست اینجا ظن راست ** کاو بداند نیک و بد را کز کجاست‏ 1120
  • نیزه گردانی است ای نیزه که تو ** راست می‏گردی گهی گاهی دو تو
  • ما ز عشق شمس دین بی‏ناخنیم ** ور نه ما آن کور را بینا کنیم‏
  • هان ضیاء الحق حسام الدین تو زود ** داروش کن کوری چشم حسود
  • توتیای کبریای تیز فعل ** داروی ظلمت کش استیز فعل‏
  • آن که گر بر چشم اعمی بر زند ** ظلمت صد ساله را زو بر کند 1125
  • جمله کوران را دوا کن جز حسود ** کز حسودی بر تو می‏آرد جحود