English    Türkçe    فارسی   

2
1470-1479

  • مخزن آن دارد که مخزن ذات اوست ** هستی او دارد که با هستی عدوست‏ 1470
  • خواجه‏ی لقمان به ظاهر خواجه‏وش ** در حقیقت بنده، لقمان خواجه‏اش‏
  • در جهان باژگونه زین بسی است ** در نظرشان گوهری کم از خسی است‏
  • مر بیابان را مفازه نام شد ** نام و رنگی عقلشان را دام شد
  • یک گره را خود معرف جامه است ** در قبا گویند کاو از عامه است‏
  • یک گره را ظاهر سالوس زهد ** نور باید تا بود جاسوس زهد 1475
  • نور باید پاک از تقلید و غول ** تا شناسد مرد را بی‏فعل و قول‏
  • در رود در قلب او از راه عقل ** نقد او بیند نباشد بند نقل‏
  • بندگان خاص علام الغیوب ** در جهان جان جواسیس القلوب‏
  • در درون دل در آید چون خیال ** پیش او مکشوف باشد سر حال‏