English    Türkçe    فارسی   

2
1603-1612

  • خواند او آن نکتهای با شمول ** با حقارت ننگرید اندر رسول‏
  • جسم هدهد دید و جان عنقاش دید ** حس چو کفی دید و دل دریاش دید
  • عقل با حس زین طلسمات دو رنگ ** چون محمد با ابو جهلان به جنگ‏ 1605
  • کافران دیدند احمد را بشر ** چون ندیدند از وی انشق القمر
  • خاک زن در دیده‏ی حس بین خویش ** دیده‏ی حس دشمن عقل است و کیش‏
  • دیده‏ی حس را خدا اعماش خواند ** بت پرستش گفت و ضد ماش خواند
  • ز انکه او کف دید و دریا را ندید ** ز انکه حالی دید و فردا را ندید
  • خواجه‏ی فردا و حالی پیش او ** او نمی‏بیند ز گنجی جز تسو 1610
  • ذره‏ای ز آن آفتاب آرد پیام ** آفتاب آن ذره را گردد غلام‏
  • قطره‏ای کز بحر وحدت شد سفیر ** هفت بحر آن قطره را باشد اسیر