English    Türkçe    فارسی   

2
1728-1737

  • این چه ژاژست و چه کفر است و فشار ** پنبه‏ای اندر دهان خود فشار
  • گند کفر تو جهان را گنده کرد ** کفر تو دیبای دین را ژنده کرد
  • چارق و پا تابه لایق مر تراست ** آفتابی را چنینها کی رواست‏ 1730
  • گر نبندی زین سخن تو حلق را ** آتشی آید بسوزد خلق را
  • آتشی گر نامده ست این دود چیست ** جان سیه گشته روان مردود چیست‏
  • گر همی‏دانی که یزدان داور است ** ژاژ و گستاخی ترا چون باور است‏
  • دوستی بی‏خرد خود دشمنی است ** حق تعالی زین چنین خدمت غنی است‏
  • با که می‏گویی تو این با عم و خال ** جسم و حاجت در صفات ذو الجلال‏ 1735
  • شیر او نوشد که در نشو و نماست ** چارق او پوشد که او محتاج پاست‏
  • ور برای بنده‏ش است این گفت‏وگو ** آن که حق گفت او من است و من خود او