English    Türkçe    فارسی   

2
3164-3173

  • تیر اندازی به حکم او را بدید ** پس ز خوف او کمان را در کشید
  • تا زند تیری سوارش بانگ زد ** من ضعیفم گر چه زفت استم جسد 3165
  • هان و هان منگر تو در زفتی من ** که کمم در وقت جنگ از پیر زن‏
  • گفت رو که نیک گفتی ور نه نیش ** بر تو می‏انداختم از ترس خویش‏
  • بس کسان را کالت پیکار کشت ** بی‏رجولیت چنان تیغی به مشت‏
  • گر بپوشی تو سلاح رستمان ** رفت جانت چون نباشی مرد آن‏
  • جان سپر کن تیغ بگذار ای پسر ** هر که بی‏سر بود از این شه برد سر 3170
  • آن سلاحت حیله و مکر تو است ** هم ز تو زایید و هم جان تو خست‏
  • چون نکردی هیچ سودی زین حیل ** ترک حیلت کن که پیش آید دول‏
  • چون که یک لحظه نخوردی بر ز فن ** ترک فن گو می‏طلب رب المنن‏