English    Türkçe    فارسی   

2
65-74

  • گر بدیدی حس حیوان شاه را ** پس بدیدی گاو و خر الله را 65
  • گر نبودی حس دیگر مر ترا ** جز حس حیوان ز بیرون هوا
  • پس بنی آدم مکرم کی بدی ** کی به حس مشترک محرم شدی‏
  • نا مصور یا مصور گفتننت ** باطل آمد بی ز صورت رستنت
  • نامصور یا مصور پیش اوست ** کاو همه مغز است و بیرون شد ز پوست‏
  • گر تو کوری نیست بر اعمی حرج ** ور نه رو کالصبر مفتاح الفرج‏ 70
  • پرده‏های دیده را داروی صبر ** هم بسوزد هم بسازد شرح صدر
  • آینه‏ی دل چون شود صافی و پاک ** نقشها بینی برون از آب و خاک‏
  • هم ببینی نقش و هم نقاش را ** فرش دولت را و هم فراش را
  • چون خلیل آمد خیال یار من ** صورتش بت معنی او بت شکن‏