English    Türkçe    فارسی   

2
827-836

  • آتشی کاصلاح آهن یا زر است ** کی صلاح آبی و سیب تر است‏
  • سیب و آبی خامیی دارد خفیف ** نه چو آهن تابشی خواهد لطیف‏
  • لیک آهن را لطیف آن شعله‏هاست ** کاو جذوب تابش آن اژدهاست‏
  • هست آن آهن فقیر سخت کش ** زیر پتک و آتش است او سرخ و خوش‏ 830
  • حاجب آتش بود بی‏واسطه ** در دل آتش رود بی‏رابطه‏
  • بی‏حجاب آب و فرزندان آب ** پختگی ز آتش نیابند و خطاب‏
  • واسطه دیگی بود یا تابه‏ای ** همچو پا را در روش پا تابه‏ای‏
  • یا مکانی در میان تا آن هوا ** می‏شود سوزان و می‏آرد بما
  • پس فقیر آن است کاو بی‏واسطه ست ** شعله‏ها را با وجودش رابطه ست‏ 835
  • پس دل عالم وی است ایرا که تن ** می‏رسد از واسطه‏ی این دل به فن‏